قطره ای که گوشه چشمم زندانیش کرده بودم و با نوک انگش وسط دست راستم پاک کردم
انگشتی که نمیدونمچرا اما دوسش دارم
قطره ای که الان دیگه نیست قطره بود اما دریا هم بود
دریایی بود از نگرانی های من برای عزیزترینم
دریایی بود از شرمندگی که نمیتونم براش کاری بکنم
من قول دادم گریه نکنم اما دارم خفه میشم
راست میگن که ترک عادت موجب مرضه برام دعا کنید برای بهترینم دعا کنید نیاز داریم به دعاتون
کمکم کن نفرین نکنم من نفرین دوست ندارم اما اون داره مهربونه منو اذیت میکنه
بدهکاره اما اون به ما گوش زد میکنه روزگار همیشه اینطوری نیس
ما حق نداریم حقمونو ازش بخایم؟؟؟؟؟
این بشر دیگه فقط داره به خودش فکر میکنه
خداجونم ممنون بابت بارون مهربونیات که شدید رو کشتزار زندگی ما میباره ممنون خالق من